انجمن فرهنگی یاسین

انجمن فرهنگی یاسین

انجمن علمی فرهنگی یاسین تشکل مستقل دینی و اجتماعی است که در ایران به فعالیت های دینی و فرهنگی می پردازد.
انجمن فرهنگی یاسین

انجمن فرهنگی یاسین

انجمن علمی فرهنگی یاسین تشکل مستقل دینی و اجتماعی است که در ایران به فعالیت های دینی و فرهنگی می پردازد.

بیوگرافی شهدای کندلان

بیوگرافی شهدای کندلان


ارزگان خاص که بخشی از جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهد در سالیان گذشته مرکز اتفاقات و وقایع دردناکی بوده است که از سوی پس‌مانده‌های رژیم طالبان علیه هزاره‌ها و شیعیان این منطقه صورت می‌گرفته است. قتل عام وحشیانه مسافرانی که از مرکز این ولسوالی به باغوچار باز می‌گشتند، و مین‌گذاری در برابر یک ماشین که حامل غیرنظامیانی بود که از مرکز راهی منطقه‌شان در «سیابغل» بودند و در ضمن آن نزدیک به ده نفر به شمول زنان و اطفال به شهادت رسیدند، تنها دو نمونه از جنایات طالبان علیه شیعیان ارزگان خاص است.

  

اما در اتفاقی دیگر، این بار شیعیان این منطقه قربانی غیرمسئولانه عمل کردن نیروهای اشغالگر خارجی شده‌اند. در این اواخر و در تاریخ 14/7/1390 شمسی در قریه «کندلان» ارزگان خاص تعدادی از نیروهای مردمی مشغول دیده‌بانی و حفاظت منطقه بودند. آنان مراقب بودند که مبادا طالبان بر منطقه شیعه نشین آن منطقه حمله نکنند. اما در کمال ناباوری چهار نفر از این این عزیزان در آن شب مورد اصابت گلوله‌های نیروهای خودسر آمریکایی قرار گرفته و چهار تن از آنان به طور مظلومانه شهید می‌شوند که در اینجا جهت تجلیل از این شهیدان و ماندگار شدن این رویداد در تاریخ ارزگان خاص و انتقال آن به آیندگان خلاصه‌ای از بیوگرافی آنان را می‌آوریم.


۱- شهید عبدالله محقق: عبدالله فرزند عبدالعزیزروحانی، درسال 1361در قریه کندلان در یک خانواده متدین ونیک‌نام چشم به دنیا گشود. بعد ازسپری کردن دوران کودکی در مسجد بلنه‌سر کندلان به آموزش قران کریم پرداخت، درسال 1372راهی حوزه علمیه باقرالعلوم حسینی گردید. در طی چندسالی ادبیات عرب، فقه و معارف اسلامی را در این حوزه فرا گرفت. در سال 1378 عازم حوزه علمیه «جوی نو م در مرکز ارزگان خاص گردید و در ضمن این که به تحصیلات حوزوی خود دامه داد در مکتب لیسه نیز به تحصیل اشتغال یافت. در سال 1383 به قصد ادامه تحصیل رهسپار کابل شد، با جدیت و تلاش زیاد درس خواند تا در سال 1388موفق به کسب دیپلم گردید، ازآنجا که شوق خدمت به مردم خود را در سر داشت از رفتن به دانشگاه صرف نظر کرده در مکتب متوسطه کندلان به شغل مقدس معلمی پرداخت در مدت دوسال بود که شهد شیرین تحصیل با کیفیت و کمیت نصیب مردم این دیارگردیده بود که معلم جوان، خوش اخلاق و نیک رفتار ما که با اخلاق ورفتار نیک خود نه تنها خانواده و همسایه‌های خود را مجذوب کرده بود بلکه تمام مردم قریه را شیفته خویش ساخته بود، مردم با آمدن ایشان امید تازه پیداکرده بودند که فرزندانشان از سواد درست و تعلیم وتربیه صحیح برخوردار می‌شوند. اما ایشان که در امر دفاع از کیان و جان و ناموس ازدیگران پیش قدم‌تر بود هیچ‌گاه از این امرغفلت نمی‌کرد. حتی به پدر و برادرانش اجازه نمی‌داد به دیده‌بانی برود بلکه همواره خودش این مسئولیت را به عهده می‌گرفت تا این که درشب پنج شنبه تاریخ 14/7/1390 خداوند او را به مهمانی خویش فراخواند و اجر و پاداش ایثارگری و فداکاریهایش را با مرگ سرخ شهادت درراه خودش جبران نمود.


۲- شهید ابراهیم مرادی: ابراهیم فرزند مرحوم خدابخش، در سال 1339 در یک خانواده متوسط الحال و متدین چشم به جهان گشود. مدتی چوپانی می‌کرد بعد از این که توان دهقانی پیداکرد با پدر مرحومش در کار کشاوزی کمک می‌کرد. بعد از آن که از پدر جدا شد به عنوان یک پدر مهربان و دلسوز با کمال محبت به خانواده‌اش خدمت می‌کرد. او که واقعا وطن خود را ازعمق جان دوست می‌داشت، هرچه از ایشان اصرار به عمل آمد که از کندلان مهاجرت کند، قبول نکرد. او در وطن بودن وساختن با همه مشکلاتش را بر هرجای دیگری ترجیح می‌داد. شهید ابراهیم در این اواخر در کنار دکانداری، وظیفه «چبراسی» مکتب را نیز عهده‌دار بود و از این کار وخدمت خود بسیار لذت می‌برد تا این که در شب موعود با یاران شهیدش به دیدار پروردگارش شتافت.


۳- شهید غلام رضا رحیمی: شهید غلام‌رضا فرزند اسحاق (بیتی) بود که در سال 1357 در قریه ارنی آب‌پران در یک خانواده بی‌بضاعت که به دهقانی دیگران اشتغال داشت به دنیا آمد، او به خاطر فقرو تنگ‌دستی خانواده، مدتی را به چوپانی گذراند وبعد ازآن با پدر وبرادرانش در کار دهقانی کمک می‌کرد. متاسفانه به دلیل ناسازگاری روزگار فرصتی برای تحصیل نیافت. از آنجا که این خانواده برای همه ازخوبی و بی‌آزاری الگو و نمونه بود، اما شهید غلام‌رضا در میان این خانواده ازاخلاق ویژه‌ای برخوردار بود. او قبل از ازدواج بسیاری ازعمرش را در مهاجرت در ایران گذرانده بود اما بعد از آن هرگز وطن و منطقه خود را ترک نگفت. همواره در کنار دیگر برادران قریه کندلان همه سختی‌ها وتلخی‌های آنجا را تحمل می‌کرد. با تلاش شبانه‌روزی در راه فراهم کردن زندگی بهتر برای اطفال و خانواده به سر می‌برد و به زندگی ساده خود ادامه می‌داد تا اینکه در تاریخ 14/7/1390 در حالی که به نوبت نگهبانی و پاسداری از قریه خود اشتغال داشت به گمان این که طالب است، هدف حمله هلیکوپترهای آمریکایی قرارگرفت و به شهادت رسید.


۴- شهید بابا علی حسینی: شهید باباعلی فرزند مرحوم میرافغان درسال 1346 در قریه کندلان درخانواده بی‌بضاعت اما متدین به دنیا آمد. او که مثل دیگر هموطنانش از سختی روزگار رنج می‌برد بعد ازسپری کردن دوران طفولیت از همان آوان کودکی از طریق چوپانی و دهقانی با پدر و برادرانش در امور اقتصادی خانواده کمک می‌کرد. به علت تنگدستی هیچ وقت فرصت برای تحصیل برایش میسر نگردید. ایشان نیز مانند دیگر یاران شهیدش علاقمند به وطن وسرزمینش بود از این جهت همواره در وطن زندگی می‌کرد با تمام مشکلات وطن و منطقه می‌ساخت و می‌سوخت. هرچند که منطقه «کندلان» در دوره‌های مختلف از امنیت کامل برخوردار نبوده است با این حال شهید باباعلی حسینی وطن خود را بر هر جای دیگری ترجیح می‌داد و از زادگاه خود دفاع می‌کرد و تا آخرین دم در پاسداری از وطن خویش می‌کوشید تا سرانجام در تاریخ 14/7/1390 در شب پنج شنبه در حدود ساعت‌های ده شب همراه یاران شهیدش در سنگر شاه حیدر که به وظیفه نگهبانی و پاسداری از منطقه اشتغال داشت از طرف هلیکوپترهای آمریکایی اشتباها مورد اصابت گلوله قرارگرفته و به درجه رفیع شهادت نایل گردید.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد